• وبلاگ : غُر و لُند
  • يادداشت : زليخا برگرد!
  • نظرات : 2 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    تعبير زيبايي بود از عشق

    و البته كه با نظر شقايق صحرايي درمورد لذت چنين محبتي موافقم

    سلام !

    گمونم تئوري هام برا عشق عوض شده !

    با عشق زليخايي ميشه زندگي كرد و لذت برد ؟!!!

    تو چي ميگي همزاد ؟!

    پاسخ

    سلام گلكم ... اگه از من بپرسي مي گويم اين لذت بخش ترين شكلش است! به شرطي كه زليخا هرگز نفهمه كه يوسف ....
    + گوياي خامووووووش 

    به نام خدا

    سلام

    در اين مورد فعلاً كه كامنتم نمي ياد، شرمنده.

    اما خواستم عرض سلامي كرده باشم.

    شايد باورت نشه، اما ييهو حس كردم امشب احتمالاً بايد آپ كرده باشي!!! بابا گويا! بابا خاموش! بابا تلپاتي!

    البته تلپاتي ِ تلپاتي هم که نبود! راستش گفتم لابد مي خواي درباره همايش ديروزتون بنويسي، اما ديدم يوسف و زليخا نوشتي.

    يعني اوني نبود که فکرشو مي کردم. يه جورايي تلپاتيم شد تلقاطي!!! يعني حدسياتم قاطي پاتي شد!

    ببخشيد کمي بي ربط شد، شب کنکوري پرمعنا و مفهوم تر از اين نمي تونستم بنويسم!

    پاسخ

    سلااااااااااااام! ... از من ياد بگير ببين شب كنكوري چقدر پر مفهوم و پرمعنا نوشتم : دي ... در ضمن من مطمئنم تلپاتيه اصلا هم تلقاتي نيست ... چون هنوز نيم ساعت نيست پست را زدم ... يكي مدام در گوشم مي خوند پاشو نظرات را بِچِك ... گفتم اخه هنوز نيم ساعت نشده كي مياد نظر بذاره! ملت وقت مي خوان! خلاصه حسابي تله قاتي شديم اين شبا! ... راستي ممنون از اون اس ام اس قشنگ ديشبت ... بذار لااقل از اين طريق بهت اس هم بدم ... ههههههههه ... ممنون از پيشنهاد ده روزت ... خوب شد گفتي وگرنه همه اش مي موند واسه شب اخر ... تازه من خوش خيال دقيقه نودي به خيال اينكه روز جمعه و يا حتي شنبه! نوبت به ما برسه همچنان هووووووله مي روم! ... تازه دوباره عملم سنگين شده ... همه اش تقصيره تبيانه كه همايش بي موقع مي ذاره ...... اخيييييييييييييش ... اس ام اس زدم! شكرت خدا :دي