سفارش تبلیغ
صبا ویژن



مرا همچون آتشی در قلب خود نگاهدار! - غُر و لُند






درباره نویسنده
مرا همچون آتشی در قلب خود نگاهدار! - غُر و لُند
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
بشنو از نیانه
القدس لنا
غر و لند
گزارشات شهری اصفهان
میراث فرهنگی
سیاسی
استان اصفهان


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
مرا همچون آتشی در قلب خود نگاهدار! - غُر و لُند

آمار بازدید
بازدید کل :34030
بازدید امروز : 23
 RSS 

   

با یاد دوست

 

اعتیاد هم بد دردیه ها، مخصوصا اگه از نوع دیجیتال و به روزش باشه!

امروز میان انبوه سوگواران حضرت ابوالفضل عباس(ع)، توی حسینیه ی مرحوم عمادزاده، جایی که فشار جمعیت امان آدمی را می برد دلم برای لب تاپم یه ذره شده بود! 

فقط مانده بود فریاد بزنم که: من نت می خوام!

خدا خیر بدهد به برگه های عابربانک، که بعد از مدتی رنگ و رویشان می پرد و به فریاد دیوونه هایی مثل من می رسند، وگرنه این تراوشات ذهنی که پس از مدت ها چشم ما را روشن نموده و نزول اجلال فرمودند، باز دوباره از سر ِ سر به هوای ما می پریدند!  

خیلی حرف دارم، حرف های نو و کهنه ای که گاهی بیان کردم، اغلب پنهان کردم و امروز دیگه وقتش هست که به بند حروف آویخته بشوند!

(با سر گیجه ای که هرزچند یکبار سقف اتاق را بر سرم می کوباند!)

 

* در ادبیات من محرم هر سالی برای خودش یک یا چند کلید واژه دارد!

کلیدواژه هایی که آگاهانه یا ناخودآگاه (اینش را باید از ذاکرین پرسید) مثل یک جریان هدفمند در نوای هر هیئت و در روضه ی هر روحانی بیشتر و برجسته تر از سال های قبل مدام تکرار و تاکید می شوند!

نمی دانم این کلیدواژه هایی که هر سال ذهنم را به خودشان مشغول می کنند، تا چه اندازه با پیشامدهای روزگاری که توی آن سال فراروی بشر هست مرتبطند (این کوتاهی از منه که سال های قبل پیگیر قضیه نماندم)   

به نظرم تا اینجای کار (یعنی روز تاسوعا) یک کلید واژه در محرم امسال امید هست؛ به حق امیدی که نا امید شده!

و دیگر ذکر مکرر اخبار حاجت روا شدن مسیحی ها و یهودی ها با توسل به حضرت ابوالفضل (ع)

هر چند نوای حسین حسین یا مهدی حُسن ِ ختام همه ی نوحه خوانی هاست، امسال هم می خواهم کلیدواژه های سال را در هم بیامیزم تا به انتظار برسم:

انتظار جهانی <= حاجت روا شدن غیرمسلمان ها + امید (به حق امیدی که ناامید شده)

انتظار جهانی! انتظار ناخودآْگاه جهانی که نمی داند منتظر چیست یا کیست؟!

 

** به یاد صحبت های استاد پرورش افتادم. و اینکه قیام امام حسین (ع) میراث تمامی انبیاست که خود برای قیام حضرت مهدی موعود (عج) به ارث گذاشته شده است!

استاد می گفت: وقتی تیر سه شعبه به گلوی حضرت علی اصغر برخورد می کند و لب و دهان و تمام صورت حضرت هم آسیب می بیند، امام حسین (ع) با دست خود از ریخته شدن خون علی اصغر بر زمین جلوگیری می کنند، چون اگر خون حضرت علی اصغر بر زمین بریزد، خشم خدا، عذابی را بر این اقوام ستمگر نازل می کند که دودمانشان برباد می دهد! اما امام حسین (ع) بر این امر راضی نیست و بر رضای خدا رضاست پس خونی را که در راه خدا هدیه کرده به آسمان برمی گردانند و از خدا می خواهند که این خون را از ایشان بپذیرد و آن را پشتوانه ای بر قیام آخرالزمان قرار دهد و اینگونه قیام عاشورا به عنوان پشتوانه ای برای قیام مهدی موعود (عج)به میراث می ماند.  

بی شک خون کودکان و بیگناهان غزه و عراق و حتی افغانستان و هر آن کجا که ستم می کنند و ما نمی بینیم، در مقام قیاس با حرمت خون علی اصغر نیست، اما خدایا! گرچه جلوه های قهر خداییت در فهم چشم نابینای من کوردل نمی گنجد، منتهای صبر ستمدیدگان دوران ... چه می گویم خدا؟ 

 

*** عرصه بسیار تنگ تر از آن است که صحنه ی ابتلا را فلسطین بدانیم و اندکی دورتر ...

به افغانستان که فلسطین خاموش است، به عراق که فلسطین ثانی است، به شیوخی که خود ملت خویش را تقدیم یزیدیان کرده اند، بگذار از حریم مرزها تا ناکجا آباد بگذرم، بر افریقای به یغما رفته و بر امریکای جنوبی-گستره ی محبوب من- هشدار دهم!

می بینی؟ این همان ناامیدی جهانی است که بحق آن، امید در راه است!

پس ای جهان به هوش باش، به گوش باش اما هرگز به گوش های خود اعتماد نکن!  

و تو ای انسان! اگر به رسم حسین آزادمردی، هر کجا که هستی دردت را، بُغضت را، عشقت را انتخاب کن!

خواه فلسطین باشد یا لبنان! عراق باشد یا افغانستان،

قاره ی سیاه باشد یا وادی سرخپوستان!     

آنگاه نامش را جایگزین واژه ی me  در این ترانه ی غربی کن

Carry me like a fire in your heart

 حالا بیا با زبان خودشان از همگان بخواهیم:

 Carry Gaza like a fire in your heart

Carry Palestine like a fire in your heart

Carry Iraq like a fire in your heart

 آنقدر این شعر را بخوان تا طنین فریادهایمان، صدای منحوس و ناپاکشان را از صفحه ی روزگار محو کند

 

پ.ن.درد بشریت بد دردیه! الهی بهش مبتلا بشویم!



نویسنده » شقایق صحرایی » ساعت 4:24 صبح روز چهارشنبه 87 دی 18