سفارش تبلیغ
صبا ویژن



غُر و لُند






درباره نویسنده
غُر و لُند
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
بشنو از نیانه
القدس لنا
غر و لند
گزارشات شهری اصفهان
میراث فرهنگی
سیاسی
استان اصفهان


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
غُر و لُند

آمار بازدید
بازدید کل :33966
بازدید امروز : 1
 RSS 

   

با یاد دوست


 


هر چند علی رغم وسواس هایی که دارم در لحظات حساس زندگی معمولا با اعتماد به نفس خاص خودم وارد معرکه می شوم


اما هرگز فکر نمی کردم که اینقدر راحت با این قضیه کنار بیایم و اینهمه ریلکس وارد گود بشوم ...


البته همیشه همراهی و قوت قلب اطرافیان توی چنین شرایطی بهم جرات می دهد


که توی این ماجرا حضور کسی که همیشه به او لقب جامعه شناس بالای شهر تهران را می دادم هم مزید بر علت شد!


البته این روزها فهمیدم لقبی که پدرم به ایشان می دهند یعنی معلمی با ضمانت مادام العمر که تا پایان عمر شاگردهایش را حمایت می کند برازنده تر و زیباتر است


و یا شاید صفت معتاد محبت که خودشان در گفتار و در رفتار ثابت کردند و بحق هست.  


*  *  *


هر چند دبستان ما بیشتر خانه ی خاله بود تا مدرسه و اجباری برای حجاب داشتن وجود نداشت،


اما یادم می آید از روز اول دبستان که مقنعه به سر کردم دیگه تصمیم گرفتم که همیشه حجاب داشته باشم ...


برای همین بیرون مدرسه هم به اقتضای سرمای هوا یه روسری بزرگ کلفت به سر می کردم و برای اینکه مبادا تار مویی فرصت درز کردن به بیرون را پیدا نکنه، هر پنج دقیقه یکبار  گره روسری را سفت می کردم، اونقدر که همیشه زیر گلویم قرمز می شد...


این روسری گره زدن من برای آقای شادمان - که اولین و همیشگی ترین معلم زندگیم هستند - شده بود یک سوژه برای شوخی و هر بار که من را می دیدند قسمم می داد که این گره کور را شل کنم!


تا دو سه سال قبل ...


که بعد از سال ها دیدار مجدد، من دیگه یک دختر دانشجو بودم اما باز هم شال کلفتی با همان گره معروف به سر کرده بودم و اقای شادمان بی مقدمه ازم پرسید:


   « شقایق! اگر یک وقتی یک آقا پسری بهت علاقه مند بشود اما شرطش این باشد که گره روسریت را شل کنی، تو چه کار می کنی؟»


 من به شوخی گفتم:


« شما اینهمه سال بهم گفتید تاثیری داشت؟ »


جمله ام که تمام شد، تازه فهمیدم که این جمله نه با شوخ طبعی بلکه با همان لحن خشک و جدیت شخصیت کودکیم ادا شده!


غافل از اینکه بالاخره یه روزی می رسد که این معلم مهربان و معتاد محبت زحمات اون تغییر بزرگی را که شاگرد دودلی مثل من جرات نداره تنهایی به پیشبازش برود متحمل می شود!


*  *  *


تازه یاد گرفته بودم بهانه تراشی کنم ...


فکر می کردم با این بهانه ها همه ی راه های ممکن را می بندم!


حرفش که می شد اخم هایم را تو هم می کردم و می گفتم:


1) من نمی خواهم بیهوش بشوم


2) من عقلم را دست فلانی نمی دهم


3) من زیر تیغ این دکترهای اصفهانی نمی روم!


 


ای دل غافل!


توی اون سفر مدیرعاملی قبل بود که ناغافل فهمیدیم علم انقدر پیشرفت کرده که با بی حسی موضعی هم می شه عمل کرد ...


یک معلم دلسوز مهربان معتاد محبتی هم آنجا نشسته بود تا افسار عقل ما را به دست بگیرد و


خب دیگه ... دکترش هم که دیگه اصفهانی نبود!


 


تمام راه های گریزم بسته شد ...


شروع کردم به سر هم کردن بهانه های جدید ...


بهانه هایی که برای همه شان توجیهات کاملا منطقی و در خیلی موارد پایتختی وجود داشت!


تا اینکه شنیدم پشت تلفن دارند می پرسند: اولین تاریخ ممکن برای عمل کی هست؟


اونجا بود که فهمیدم و به خودم گفتم: « من این وسط چی کاره بیدم؟ »


 


دکتر نرفته به دستور استاد رفتیم برای عکس ...


و بعد فقط دکتر مربوطه را در همین حد زیارت کردم که گفت:


خود شخص باید بخواهد!


... اینها عوارضش هست!


*  *  *


حدود یک ماه و نیم بعد تلفن خانه زنگ زده بود ...


و عجیب اینکه من به هیچ وجه صدای زنگ تلفن را نشنیدم ...


انگار قرار بود تاریخش قطعی بشود ...


و من باز به دنبال بهانه هایی برای گریز ...


این بار به نت پناه اوردم ...


توی سایت نظام پزشکی به دنبال اسم دکترم می گشتم،


اما نبود! 


یه جا نوشته بود ادم هایی که اعتماد به نفس ندارند عمل می کنند ... این حرف برایم گران بود ... چون در مورد من این طور نبوده و نیست ...


جای دیگه نوشته بود: بعد از عمل تنگی نفس گرفتم!


اما جای دیگه نوشته بود میزان رضایت از نتیجه ی عمل به  تمایل اولیه ی هر فرد بستگی دارد ...


و این دلیل لازم و کافی برای من شد تا فقط مثبت فکر کنم!


 


روزهای منتهی به عمل با مشغله ی فراوان و تراکم کاری سنگینی که داشت فرصت هر دل دل کردنی را ازم گرفت و من کاملا ریلکس توی جاده انار می خوردم و رازگشا گوش می دادم!


*  *  *


گفته بود 8:45 صبح مطب باشید!


8:30 بود که رسیدیم ...


من و مامان و بابا و خاله و اقای شادمان!


یه مرتبه برق سه فاز از سر پرستار پرید: چند نفر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟   


می خواستم بهش بگویم خدا رحم کرده اصفهان نیستیم وگر نه یه مینی بوس همراه که سهله ...


یه خانمه اومد بیرون ... عمل کرده بود ... دو نفری با شوهرش اومده بودند ...


نمی دونم خاله گفت یا مامان: ا ِ! شقایق ببین! این عمل کرده!


یه مرتبه صدا زد: خانم صحرایی تشریف بیاورید ...


دکتر و دستیارش گویا توی اون یکی اتاق قایم شده بودند تا من نبینمشان استرس بگیرم!


اما من هی کنجکاوی می کردم ...


بی مقدمه رفتم توی اتاق ...


شبیه مطب دندانپزشکی بود ...


یه مرتبه یه آشنا دیدم آنجا ... ذوق زده شدم! 


عکس هایم را روی دیوار، جلوی چشم دکتر چسبانده بودند! 


یه روپوش زرد رنگ پوشیدم و یک کلاهی هم بر سرم گذاشتند و پرستار گفت: بخواب ...


یک چند دقیقه ای دراز کشیدم ... آرامش و سکوت خاصی حکمفرما بود و من از پنجره ی روبرو پرنده ها را نگاه می کردم ...


رادیو هم برای خودش داشت ساز می زد و آواز می خواند!


بالاخره در باز شد و دکتر محمدی آمد ...


یکی دو تا سرم بهم وصل کردند و دکتر هی حرف می زد و هی آمپول می زد!


قبلش بهم گفت و یک آمپولی زد که تمام اعضای بدنم به مدت یک دقیقه به خارش افتاد ...


آرام آرام پای آمپول های مبارک به صورتم داشت باز می شد که فهمیدم دیگر باید چشم ها را بست!


یکی یک آمپول روی گونه هایم و بعد روی بینی ...


قرار شد فقط از راه دهان نفس بکشم و هر چی می آید توی دهانم قورت بدهم ...


اول هایش چیز زیادی متوجه نمی شدم ...


فقط این رادیو خبرهای حوادث اقتصادی می گفت و دکتر مدام نوچ نوچ می کرد!


وسط های کار بود که دکتر دوباره گفت: خانم! با دهان نفس بکش!


من فکر کردم که می گوید: خانم! با دهان نفس نکش!


چند تا نفس با بینی کشیدم و حس کردم که الان روی استخوان های بینیم هیچ پوششی نیست ...


یه مرتبه دکتر فریاد زد: می گویم با بینی نفس نکش! د ِ هه!


: دی


بعد یکی دوبار روی استخوان های بالای بینیم را تراشیدند ...


و بعد پوست پائینش را می چیدند و من مدام فکر می کردم که داره می ریزه توی دهانم ...


با دستم نشان می دادم و می گفتم داره می ریزه توی دهانم ...


اما دستیار دکتر می گفت: نه! دستت را نیار جلو! اینها نخه!


از دو طرف صورتم داشت خون می رفت ... یک قسمتی از خون ها هم سر بالایی می رفت طرف پیشانیم که دکتر با دستش دوباره خون ها را می کشید به طرف پائین ...  


بعد از چند دقیقه گفتند: این کاری که می خواهیم بکنیم صدا داره، چیزی نیست نترس!


سه تا چکش زدند قسمت وسط بینیم ...


بعدش هم یه دستگاهی روشن کردند که خیلی صدا می داد ... فکر کنم با آن فیتیله ها را توی بینی و صورتم جا دادند ...


دیگه طاقتم طاق شده بود ...


اگه بیشتر می خواست طول بکشه دیگه نمی تونستم تحمل کنم.


پرسیدم: آقای دکتر کی تمام میشه؟


گفت: دارم چسب ها را می زنم ...


*  *  *


بعد از عمل تازه به دوران زندگی پارانوزادیک رسیدیم ...


 اون هم از نوع نوزاد قورباغه ایش؛ 


حرف نزن!


جویدنی نخور!


و فقط با دهان نفس بکش!


 


اما یک هفته بعدش دوران باکلاسی و مختالا فخورا یی راه رفتن شروع شد ...


می گویند کار و کتاب و نوشتن و نت و کلا دقت کردن هم مکروهه ...


اما ما از مکروه ها فقط اونایی شان را که خوش نداریم حرام کردیم!


 


خدا عاقبت دو ماه دیگه را ختم بخیر کنه که قراره نتیجه ی همه ی این رفتن ها و امدن ها و صدمه ها و مراقبت ها به بار بنشینه و جواب بدهد ...


خدایا به امید تو! 



نویسنده » شقایق صحرایی » ساعت 2:41 عصر روز جمعه 89 اردیبهشت 17

قائم مقام دایرة المعارف آفرینش های هنر قرآنی در آئین بزرگداشت دو تن از مفاخر خوشنویسی ایران اذعان داشت:

آثار اشرف الکتاب دانشگاه خط شناسیست

 

 در حصار خیابان های این شهر، شهر دیگری هم هست؛ شهری  آرام، که گرچه خفته می خوانندش، بیدار است و سخن بسیار دارد از خورشیدهایی که در گنجینه ی خویش به امانت نگاهداشته و راز آن به کس نمی گوید، مگر آن که خود رهسپار شود و قصه بازخواند و راز نهفته بازشناسد!

تاکنون راهی این شهر شده ای؟

تاکنون سراغ از ساکنین این شهر گرفته ای؟

فکر نمی کنی که شاید تو نیز ریشه ای در همین خاک داشته باشی؟!

شاید اگر رهسپار شوی، قصه بازخوانی و راز نهفته بازشناسی، تو نیز ریشه ات را در همین خاک بیابی ... آنگونه که من یافتم!

 

آئین بزرگداشت دو تن از مفاخر خوشنویسی ایران «آقا زین العابدین اصفهانی ملقب به اشرف الکتاب و ملا محمدعلی سلطان الکتاب»، پنج شنبه هفته گذشته در تکیه خوانساری تخت فولاد اصفهان برگزار شد.

در این مراسم که با عنوان «کلک زرین»، به همت مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد برگزار گردید، نمایندگان مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی، جمعی از هنرمندان، فرهیختگان و اصفهان شناسان، شهروندان علاقه مند و نوادگان این دو هنرمند فقید حضور داشتند.

دکتر ابوالفضل ذابح- قائم مقام دایرة المعارف آفرینش های هنر قرآنی ایران طی ایراد سخنانی در این گردهمایی، به معرفی ابعاد مختلف شخصیتی آقازین العابدین اصفهانی و شاگرد وی، ملا محمدعلی سلطان الکتاب پرداخت.

وی خاطرنشان ساخت: قرن 13 هجری قمری دوران ویژه ای در حوزه ی خوشنویسی است چرا که هنرمندان زیادی در این عرصه ظهور می کنند و تنها در زمینه ی کتابت قرآن و کلام وحی، شاهد درخشش و فعالیت 700 نفر از هنرمندان زمان هستیم. 

ذابح تصریح کرد: استاد آقازین العابدین اصفهانی همچون معاصرین خود از نسخ ایرانی که به تدریج از قرون اولیه تکامل یافته و در قرن 12 هجری توسط میرزا احمد نیریزی شکل گرفته بود، پیروی می نمود. آقا زین العابدین اصفهانی از سوی اساتید و خطاطان زمان خود به لقب « سلطان الخطاطین» و از سوی ناصرالدین شاه به لقب « اشرف الکتاب » ملقب گردید. وی در زمینه ی تمامی هنرهای کتابت استاد بود.

? آقا زین العابدین اصفهانی در تمامی هنرهای کتابت استاد بود  

وی توضیح داد: کتاب های تاریخی و تذکره ها اشرف الکتاب را به عنوان یک کاغذشناس در قرن 13 هجری معرفی می کنند که از مهارت آماده سازی، آهار دادن و برش دادن کاغذ برای استنساخ و همین طور مقابله نسخه ها بهره مند بوده است. وی کتاب آرای به تمام معنا بوده و باهنرهای طلایی آشنایی کامل داشته است.

قائم مقام دایرة المعارف آفرینش های هنر قرآنی ایران اذعان داشت: ازآقا زین العابدین اصفهانی 19 جلد قرآن به یادگار مانده است که بدون اغراق از لحاظ خط شناسی یک دانشگاه است. بطوریکه اگر در مدت یک ترم آموزشی و به طور روزانه 8 ساعت برنامه بگذاریم و در سبک شناسی و رمز و رموزهای نوشتاری اشرف الکتاب اصفهانی بحث کنیم، بازهم به زمان بیشتری نیاز خواهیم داشت.      

وی اشرف الکتاب اصفهانی را همچنین یک استاد مذهب معرفی کرد و گفت: مهارت در استفاده از طلا، نحوه ی آب کردن طلا و نحوه ی استفاده از آن در تذهیب، از ویژگی های کار این استاد بزرگ است. اثری که از این استاد در کتابخانه ی کاخ گلستان موجود است آئینه ی تمام نمایی از توانمندی های فنی این بزرگوار است که برای بررسی گوشه گوشه ی فنیات این اثر ماه ها وقت لازم است.

ذابح با بیان اینکه آقا زین العابدین اصفهانی یک صفحه آرای به تمام معنا بوده است، اظهارداشت: در جلدهای روغنی آثار این هنرمند را می بینیم که به صورت کتیبه نگاری در حاشیه ی قران هایمان به کار رفته است، اما نکته ی مهم اینجاست که هیچ گاه نامی از استاد بر این آثار نمی بینیم.

? اشرف الکتاب صفحات آغازین قرآن را به 6 برگ وسعت داد

وی افزود: اشرف الکتاب اصفهانی در زمینه ی صفحه آرایی خدمات زیادی به قرآن در عصر قاجار کرد، بطوریکه صفحات آغازین قرآن را که تا آن زمان 4 برگ بود به 6 برگ وسعت داد که شامل پیشواز، دعای بدرقه، 2 صفحه فهرست و صفحه ی اول و دوم قرآن می شود.

مدرس هنرهای سنتی دانشگاه های کشور با ابراز تاسف از ناشناخته ماندن ابعاد مختلف هنری و معنوی زندگی اشرف الکتاب و سلطان الکتاب، تاکید کرد: حق استاد زین العابدین اصفهانی و ملا محمد علی سلطان الکتاب اصفهانی این نیست که زندگینامه ی ایشان را تنها در قالب خط و کتابت مورد ارزیابی قرار دهیم. این بزرگان برای خدمت به قرآن ایثارگری ها کرده اند و زندگی آنها سرشار از آموزه های معنویست که می بایست مورد مطالعه قرار گرفته و درس شاگردی و استادی از آن بیاموزیم.

? آداب استاد و شاگردی را فراموش کرده ایم!

وی با اشاره به تذکره های برجای مانده از گفتگوهای آقازین العابدین اصفهانی و ملا محمدعلی سلطان الکتاب، تاکید کرد: تذکره های ایشان را بخوانید و ببینید که در گفتگوهای شاگرد و استاد چه می گذرد، ما امروز همه چیز را فراموش کرده ایم، آداب شاگردی و استادی را فراموش کرده ایم و اینها آسیب های مخفیست که نمی گذارد ما رشد و ماندگاری مورد نظر را داشته باشیم. لذا لازم است که این آداب از متن تذکره ها استخراج شود و مجالسی برپا گردد که هنرجویان جوان به دولت قرآنی و وادی معنویت و معرفت هنر رهنمون شوند.    

ذابح به عمر پربرکت بیش از صد ساله اشرف الکتاب و همت او در مشق نمودن نظری و عملی به مدت 15 ساعت در روز اشاره کرد و در معرفی مقام معنوی وی گفت: در وادی خوشنویسی قلم سه تن از هنرمندان از چنان برکتی برخوردار است که آثارشان به هر خانه ای وارد شود، از صد دروازه بر آن برکت وارد می شود، یکی از این بزرگواران یاقوت مستعصمی، دیگری میرزا غلامرضای خوشنویس باشی اصفهانی و نفر سوم آقا زین العابدین اشرف الکتاب اصفهانی است.  

? برگزاری این همایش ها تاثیر مستقیمی در ارتقاء فرهنگ جامعه دارد

همچنین در حاشیه ی این مراسم مهندس حسین حمیدی- مدیر مجموعه تاریخی، فرهنگی و مذهبی تخت فولاد در گفتگویی به تشریح اهداف و روند برگزاری این همایش پرداخت.  

وی گفت: براساس شرح وظایفی که از سوی شهرداری اصفهان تعیین شده، برگزاری همایش و شناساندن علمی بزرگان مدفون در تخت فولاد بر عهده ی این مجموعه است. لذا در سال گذشته چندین همایش به منظور بزرگداشت تعدادی از علما، عرفا و دانشمندان بزرگ مدفون در تخت فولاد برگزار گردید و در سال جاری بر اساس تصمیم کمیته ی فرهنگی و تصویب کمیته ی عالی مقرر شد بزرگداشتی برای دو هنرمند بزرگ عرصه ی خوشنویسی، آقا زین العابدین اشرف الکتاب اصفهانی و ملا محمد علی سلطان الکتاب که خدمات بسیاری در جهت تهیه و نگارش قرآن و ادعیه و زیارات انجام داده اند برگزار گردد.

حمیدی با بیان اینکه بیش از 600 نفر از هنرمندان و شهروندان اصفهانی در این گردهمایی حضور بهم رساندند، خاطرنشان ساخت: مقام معظم رهبری در بازدید خود از تخت فولاد خطاب به مسوولین وقت تاکید کردند که وظیفه ی ما شناسایی مشاهیر و معرفی علوم و دانش ایشان به مردم است. در این راستا برگزاری چنین همایش هایی تاثیر مستقیمی به طور خاص در ارتقا معلومات جامعه ی هنرمندان و به طور عام در ارتقا فرهنگ و شناخت اقشار مختلف جامعه دارد.

وی به مشارکت نوادگان آقا زین العابدین و سلطان الکتاب اصفهانی در این همایش اشاره کرد و توضیح داد: یکی از مسائلی که در کمیته ی فرهنگی به آن پرداخته شده بحث تشریک مساعی خانواده های علما، عرفا و دانشمندان مدفون در تخت فولاد در برگزاری بزرگداشت بزرگان و دعوت ایشان برای برگزاری و حضور در همایش هاست.  

خاطر نشان می شود در حاشیه ی برگزاری این مراسم، نمایشگاه «حدیث مکرر شیفتگی» با موضوع خط و خوشنویسی در سه بخش معرفی نمونه هایی از خطوط عالی هنرمندان بر الواح مزار و کتیبه های تخت فولاد، معرفی نمونه هایی از خطوط اشرف الکتاب و سلطان الکتاب و معرفی نمونه هایی از آثار برجسته خوشنویسان معاصر اصفهان در بقعه ی تکیه خوانساری ها برپا و افتتاح گردید و پس از اتمام مراسم به نگارخانه ی فدک در ضلع غربی تکیه میرفندرسکی منتقل شد.  



نویسنده » شقایق صحرایی » ساعت 11:55 صبح روز دوشنبه 88 مرداد 26

گزارشی از وضعیت بافت فرسوده منطقه 14 شهردارى اصفهان:
نوسازى زینبیه با جذب سرمایه‌گذار خصوصى


گروه شهر: شهردار منطقه 14 اصفهان گفت: تلاش شهردارى اصفهان در جهت آنست که با جاذب کردن منطقه زینبیه براى سرمایه‌گذارى بخش خصوصى، در آینده‌اى نزدیک زنگار محرومیت و محدودیت از چهره‌ى این منطقه‌ى شهر زدوده شود.
منطقه 14 شهردارى اصفهان و به طور خاص دو جانب خیابان زینبیه با قدمتى 200 ساله یکى از متراکم‌ترین و محرومترین مناطق شهرى اصفهان محسوب مى‌شود که اگر با دیدى فرادستى به این محدوده نظر کنیم، قسمت اعظم آن را بافت فرسوده و سکونتگاه غیررسمى مى‌یابیم.
بررسى پیشینه‌ى منطقه‌ى زینبیه نشان مى‌دهد که تا دهه‌ى 50 اکثر محلات این منطقه در واقع روستاهایى بوده که جاذبه‌ى کشاورزى و مذهبى آن موجب رونق این محدوده گردیده است. اما از دهه‌ى 60 این بافت روستایى به یک مرتبه جزیى از محلات شهرى اصفهان به حساب آمده و با رشد سریع جمعیت روبرو مى‌شود. فراوانى و قیمت نازل زمین در این منطقه در مقایسه با اراضى مرکز شهر، منجر به مهاجرت بى‌رویه به محدوده‌ى حرم مطهر زینبیه )س( شده و آرام‌آرام پدیده‌ى اسکان غیررسمى در این محلات رسوخ مى‌کند.
گسترش اسکان غیررسمى و به موجب آن خلاف‌سازى‌ها در طى سالیان گذشته محدوده‌ى زینبیه را به شکلى درآورده که امروزه بیشتر معابر‌آن به صورت کم عرض و فاقد استانداردهاى لازم بوده و دسترسى سواره‌رو به سهولت ممکن نیست. ساخت و سازهاى خلاف گذشته موجب آن شده که در بعضى معابر امکان ورود ماشین‌هاى امدادى مثل آمبولانس یا آتش‌نشانى به کلى غیر ممکن گردد. به علاوه تخلف‌هاى صورت گرفته از مسایل مربوط به مهندسى ساختمان این نگرانى را به وجود آورده که کوچکترین اتفاق، حتى یک زلزله‌ى بسیار ضعیف حوادث ناگوارى را براى ساکنان سکونتگاه‌هاى غیررسمى منطقه در پى داشته باشد.
اکثر محلات منطقه چهارده بافت فرسوده است
جلیل‌فر ـ شهردار منطقه چهارده شهر اصفهان، ضمن بررسى جوانب مختلف وضعیت و معضلات بافت فرسوده این منطقه، خاطرنشان کرد: اکثر محلات منطقه‌ى 14 شهر اصفهان بافت فرسوده است، اما آنچه که در شهردارى اصفهان به واسطه‌ى مشاور مطالعه شده و به طور هدفمند تعریف شده است، در حال حاضر دو محله‌ى عمران سامانى و باتان است.
وى توضیح داد: محله‌ى باتان با تعداد 20 هزار و850 نفر سکنه، پرجمعیت‌ترین محله‌ى منطقه‌ى 14 است که در مساحت مسکونى 6/72 هکتار سکونت دارند. به عبارتى تراکم خالص مسکونى این محله 6/458 نفر در هکتار مى‌باشد و این در حالى است که سرانه‌ى خدمات اساسى اعم از مکان‌هاى آموزشى، فرهنگى، بهداشتى، درمانى و... در محله‌ى باتان تنها 76/1 مترمربع براى هر نفر است و این عدد بسیار پایینى است. لذا در طرح بازنگرى تفضیلى منطقه پیش‌بینى شده که از مساحت کل 7/237 هکتارى محله‌ى باتان 8/40 درصد آن به کاربرى مسکونى، 8/13 درصد به خدمات اساسى، 3/13 درصد به سایر خدمات و فعالیت‌ها و 1/32 درصد آن به سطح معابر اختصاص یابد.
جلیل‌فر در خصوص محله‌ى عمرانى سامانى گفت: در این محله تعداد 16 هزار و 300 نفر در سطع مسکونى 7/57 هکتار سکونت دارند و بدین ترتیب تراکم خالص مسکونى در محله‌ى عمران سامانى 489 نفر در هکتار و سرانه‌ى موجود خدمات اساسى نیز تنها 43/1 مترمربع براى هر نفر است. براى این محله نیز در طرح بازنگرى تفضیلى شهر پیش‌بینى شده که از کل مساحت 4/220 هکتارى محله، 1/35 درصد به سطح مسکونى، 6/12 درصد به خدمات اساسى، 18 درصد به سایر خدمات و 3/34 درصد به شبکه‌ى معابر اختصاص داده شود.
وى ادامه داد: هدفى که ما در شهردارى اصفهان دنبال مى‌کنیم، آنست که بافت فرسوده‌ى محدوده‌ى زینبیه را به مکانى پایدار براى سکونت اقشار فعلى و جاذب جمعیت براى افراد همگون با ایشان تبدیل کنیم. براى این منظور لازم است با ساماندهى خیابان‌ها، ایجاد خدمات، فضاهاى سبز و زیباسازى المان‌هاى شهرى جایگاه منطقه‌ى زینبیه را در سابقه‌ى ذهنى شهروندان اصفهان بهبود و ارتقا بخشیم،‌به نحوى که هم موجب تقویت جایگاه شهرى و روح زندگى و فعالیت براى مردم این محدوده شود و هم جاذب سرمایه‌گذارى براى مشارکت افراد داراى سرمایه و زمین در منطقه گردد.
شهردار منطقه 14 اصفهان تصریح کرد: شهردارى اصفهان با تاسیس و راه‌اندازى منطقه 14 و تمرکز خدمات‌رسانى در این منطقه‌ى محروم شهر، به طور جدى این هدف را دنبال مى‌کند و البته در طول مدت قریب به یک سال که این شهردارى تاسیس شده، مردم شاهد دگرگونى‌هاى اساسى و تغییر بنیادى در سیماى شهرى منطقه بوده‌اند که امیدواریم با عنایات الهى و همکارى مردم هر چه بیشتر و بهتر این روند تداوم یابد. ‌ ‌
بیشترین تسهیلات به مناطق محروم داده شود
جلیل‌فر با بیان اینکه در بحث ساماندهى بافت فرسوده مى‌بایست به چند نکته از بعد کاربرى توجه ویژه‌اى شود، توضیح داد: اولین نکته ساماندهى کاربرى‌هاى مزاحم مثل انبارها و کارگاه‌ها به روش تجمیع در یک پهنه‌ى پیشنهادى است. نکته دوم به بخش شبکه‌هاى ارتباطى مربوط مى‌شود، به طورى که باید مداخله‌ى بنیادى در وضعیت دسترسى‌هاى فعلى صورت بگیرد.
لذا در این حوزه اگر بتوانیم ساخت و سازهاى خلاف را مهار کنیم، از خرید و فروش و خرد شدن پلاک‌هاى بزرگ به طور قولنامه‌اى جلوگیرى کنیم و با اهرم‌هاى تشویقى که با تصویب شوراى شهر در نظر مى‌گیریم، مالکان بزرگ را براى مراجعه به شهردارى و تفکیک‌هاى قانونى تشویق کنیم، خود به خود هم پلاک‌ها ساخت مناسبى پیدا مى‌کند و هم معابر و سطح دسترسى و خدمات مناسبى دیده مى‌شود و وضع ساخت و سازها بهبود مى‌یابد. ‌ ‌
وى ادامه داد: در بخش تمایل به نوسازى و بهسازى نیز لازم است که بیشترین تسهیلات نسبت به سایر مناطق شهر به مناطق محروم داده شود.
شهردار منطقه 14 اصفهان در خصوص چگونگى اعطاى تسهیلات براى بهسازى و نوسازى بافت‌هاى فرسوده در این منطقه گفت: از یکسو کسانى که صاحب خانه‌هاى قدیمى در بافت‌هاى فرسوده هستند مى‌توانند از تخفیفات و تسهیلات قانونى که براى بافت‌هاى فرسوده تعریف شده بهره‌مند شوند.
از سوى دیگر شهردارى با بهبود سیماى شهرى، شبکه‌هاى معابر و فعالیت‌هاى عمرانى و خدماتى خود سعى در جاذب کردن منطقه براى بخش سرمایه‌گذار خصوصى دارد تا از این طریق در چند سال آینده تحول خوبى را در منطقه شاهد باشیم و محرومیت و محدودیت کمترى در این محدوده به چشم آید.
نوسازى و بهسازى بافت فرسوده زینبیه
مهندس جعفرى ـ رییس سازمان نوسازى و بهسازى شهر اصفهان نیز طى گفت‌وگویى به تبیین تدابیر اندیشیده شده به منظور نوسازى بافت فرسوده منطقه‌ى 14 شهر اصفهان پرداخت.
وى توضیح داد: مساحت 48/76 هکتار از منطقه زینبیه در طرح تفصیلى ویژه مورد ارزیابى قرار گرفته تا ضوابط و مقررات مداخله در آن تدوین و پروژه‌هاى نوسازى آن تعریف شود. بر این اساس مساحتى بالغ بر 12 هکتار از این سطح در اولویت قرار گرفته و طراحى شهرى، تدوین گزارشات توجیه فنى و اقتصادى و سازمان اجرایى آن در دستور کار قرار دارد.
جعفرى افزود: این لکه فرسوده که حد فاصل خیابان عاشق اصفهانى و بزرگراه شهید چمران قرار دارد، تراکم جمعیتى بسیار بالا یعنى بیش از 800 نفر در هکتار را در خود جاى داده است، پیشینه‌ى اسکان غیررسمى از مشخصات خاص آن است و لذا علاوه بر کمبود شدید خدمات )سرانه خدمات در حدود 2 متر مربع(، شبکه‌ى معابر آن کم‌عرض و فاقد انتظام مى‌باشد.
بر این اساس طرح نوسازى و بهسازى بافت فرسوده زینبیه از سوى سازمان نوسازى و بهسازى شهر اصفهان و با مشارکت مردمى، پس از تکمیل مطالعات به اجرا خواهد رسید.
رییس سازمان نوسازى و بهسازى شهر اصفهان در خصوص اهداف این طرح گفت: با اجراى طرح نوسازى و بهسازى بافت فرسوده زینبیه، این بافت به صورتى که یک ساختار کالبدى پایدار و منظم و متناسب با شرایط محلى در آن شکل گیرد، نوسازى مى‌گردد. تامین خدمات مورد نیاز محدوده‌ى طرح شامل فضاى سبز، پارکینگ، فضاهاى ورزشى، آموزشى، فرهنگى و...، ارتقاى کیفیت زیست محیطى شامل ایجاد تعادل بین سطوح کاربرى‌ها، رفع معضلات اجتماعى و پالایش فعالیت‌هاى موجود از دیگر اهداف این طرح است. وى افزود: با اجراى طرح نوسازى و بهسازى بافت فرسوده زینبیه، جریان نوسازى در بافت فرسوده از طریق اجراى الگوى نوسازى و محرک توسعه ایجاد خواهد شد و روند توسعه‌ى بافت مسکونى منطقه هدایت و کنترل مى‌گردد.




نویسنده » شقایق صحرایی » ساعت 9:3 عصر روز پنج شنبه 88 تیر 25

گزارشی از نخستین چاپخانه ی ایران؛

نخستین کتاب چاپی ایران در جلفای اصفهان به طبع رسید  

نخستین کتاب دنیا در سال 1455 میلادی توسط گوتنبرگ به چاپ رسید و نخستین کتاب در ایران نیز در سال 1638 میلادی مطابق با 1017 هجری شمسی در جلفای اصفهان چاپ شده است.

هنگامی که خلیفه ارامنه‌ی جلفای اصفهان شنید در اروپا کتاب چاپ می‌کنند، به این فکر افتاد که برای چاپ کتاب تلاش کند. لذا از سال 1636 تا 1638 با کوشش همکاران خود و بدون داشتن راهنما، وسایل چاپ را شامل کاغذ، مرکب، ماشین و حروف ساخت تهیه و نخستین کتاب را به‌عنوان ساغموس (زبور حضرت داوود) در 572 صفحه به چاپ رساند.

در پایان این کتاب، یادداشتی است که در آخرین قسمت آن قریب به این مضمون آمده است: « در سال 1638 میلادی در دیر جلفای اصفهان توسط ناقابل، خلیفه خاچادور گساراتسی این کتاب به چاپ رسید که یک سال و پنج ماه است که روز و شب بدون وقفه با کل همکاران به کار مشغولیم؛ برای این‌که نه از جایی دیده‌ایم و نه استادی داشته‌ایم؛ مگر فقط کمک روح‌القدس و دعاهایتان زنده و در غیر حیات که روح‌شان به خدا پیوسته است. با کمک و همیاری فرزند روحی‌ام استاد هاکوپجان، کشیش هوهانس، کشیش میکاییل و هوسپ. بنابراین در دعاها شما خلیفه‌ی ناقابل، خاچادور را به یاد بیاورید. همچنین برادران کمک‌رساننده و شما همیشه از حضرت مسیح (ع) در یاد بوده باشید.»

به گفته‌ی مدیر پیشین موزه و چاپخانه‌ی کلیسای وانک در زمان خلیفه خاچادور سه کتاب دیگر با عنوان «حارانس وارک» (سرگذشت پدران روحانی) در 705 صفحه، «خور هرداد دتر»، «کتابچه‌ی دعای خواص» در 48 صحفه، هر دو در سال 1641 و کتاب «ژاماگیرک» کتاب دعاها و سرودهای کلیسایی در 695 صحفه در این چاپخانه به چاپ رسیدند.

لئون میناسیان در توضیح روند کار این چاپخانه‌ی قدیمی گفت: خلیفه خاچادور در جریان کار چاپ متوجه شد که بدون فراگیری فن چاپ نمی‌تواند چاپ مطلوبی داشته باشد. لذا یکی از شاگردان خود را به نام هوانس وارتاپت (خلیفه هوانس) در سال 1639 به اروپا فرستاد؛ تا از نزدیک با کار و روش چاپ، آشنایی بیشتری پیدا کند و بازگردد، تا به چاپ کتاب رونق بیشتری دهد.

وی افزود: هوانس وارتاپت به‌مدت هفت سال تا 1646 در اروپا ماند و در سال 1646 در شهر لیورنو ایتالیا یک نسخه از کتاب «زبور حضرت داوود» را چاپ کرد و برای معلم خود، خلیفه خاچادور فرستاد؛ ولی در هنگام بازگشت، متوجه شد که معلم و پدر روحانی خود را در حالی که 26 سال یعنی از 1620 تا 1646 پیشوایی مذهبی ارامنه‌ی جلفای اصفهان را داشته، از دست داده است.

میناسیان در تشریح فعالیت‌های هوانس وارتاپت، توضیح داد: هوانس وارتاپت در اروپا کتاب چاپ کرد و در زمان بازگشت، یک ماشین چاپ با حروف و کلیشه‌های متعدد برای چاپ کتاب مقدس و غیره همراه خود آورد؛ اما چون معلم و یاور خود را از دست داده بود، نتوانست آنچه را که در قلب داشت به عمل برساند.

وی ادامه داد: وارتاپت در کلیسای وانک با ماشین چاپ خود فقط یک کتاب به‌عنوان «بارزا تومار» (کتاب راهنمای تقویم) در سال 1647 در 83 صفحه منتشر کرد و در سال 1650 کتاب مقدس به چاپ رساند که به‌دلیل مخالفت همکاران خود ناتمام ماند و خود او هم جلفا را ترک کرد.

او درباره‌ی کلیشه‌هایی که هوانس وارتاپت همراه خود از اروپا آورده بود، توضیح داد: تعدادی از آن کلیشه‌ها در سال 1972 که مدیریت چاپخانه به من سپرده شد، هنگام کاوش و جست‌وجو پیدا شدند. از جمله‌ی آن کلیشه‌ها، 20 کلیشه مربوط به گریگور منور و شکنجه‌ی اوست که تاریخ 1642 را دارند و عکس‌های کلیسای وانک که به شکنجه‌ی گریگور مربوط هستند، از روی این کلیشه‌ها نقاشی شده است.

از دیگر کلیشه‌های موجود، 26 عدد به حضرت مسیح (ع) و روحانیان مقدس، 24 عدد به انجیل مقدس، دو عدد به نام‌های روزهای هفته و ماه‌ها، هفت عدد به انجیل (بزرگ‌تر از اولی‌ها)، یک عدد به حضرت مریم (س) در حالی که حضرت مسیح (ع) را در آغوش دارد و یک عدد به مصلوب شدن حضرت مسیح (ع) مربوط هستند.

پس از خلیفه خاچادور و هوانس وارتاپت کار چاپ کتاب مدتی تعطیل شد؛ تا اینکه در سال 1687 با کوشش خلیفه‌ی وقت (خلیفه استپانوس) دوباره آغاز شد و سه کتاب در سال‌های 1687 و 1688 چاپ گردید. از جمله این‌که خلیفه کتابی به قلم خود درباره‌ی بحث علیه کاتولیک‌ها به چاپ ‌رساند که در مقایسه با صنعت چاپ در آن زمان از لحاظ خوانا بودن حرف و به لحاظ کیفیت چاپ و کاغذ بسیار بهتر است؛ ولی پس از آن، کار چاپ دوباره تعطیل شد؛ تا  سال 1872 که دوباره چاپخانه آغاز به‌کار کرد.

بنا بر این گزارش، از هشت کتاب یادشده سه عنوان مفقود شده‌اند و سه عنوان از این کتاب‌ها از جمله کتابچه‌ی دعای خواص و کتاب ژاماگیرک (کتاب دعاها و سرودهای کلیسا) به همراه تصویر کتاب نخست «زبور حضرت داوود» در موزه‌ی کلیسای وانک نگهداری می‌شوند. کتاب نخست یا «زبور حضرت داوود» در انگلستان و یکی از دیگر کتاب‌ها در اتریش هستند. همچنین نخستین نقشه‌ی جهان به زبان ارمنی که در سال 1695 در آمستردام به چاپ رسیده است، در موزه‌ی کلیسای وانک اصفهان نگهداری می‌شود.

میناسیان درباره‌ی ادامه‌ی کار چاپخانه، تصریح کرد: در تاریخ 1846 میلادی یکی از تجار ارامنه‌ی جلفا به نام مانوک هوردانانیان که در جاوه سکونت داشت، ماشین چاپ جدیدی که با چاپ روز مطابقت می‌کرد و در سال 1841 در انگلستان ساخته شده بود، به کلیسای وانک هدیه داد، فقط قسمتی از آن به کلیسا رسید؛ ولی قسمتی از آن از بوشهر به هندوستان برده شد و بعدها به جلفا برگشت داده شد.

وی افزود: این ماشین چاپ به‌دلیل نبود کارشناس برای نصب و راه‌اندازی، تا سال 1872 بی‌استفاده ماند و از آن سال شروع به‌کار کرد.

میناسیان ادامه داد: در سال 1904 خانه‌ی تجارت برادران کومایان به یادبود برادر مرحوم خود یک ماشین چاپ ساخت آلمان به چاپخانه‌ی کلیسا هدیه کرد که آن هم تا سال 1971 کار کرد و در آن سال، ویکتوریا شهبازیان به یاد فرزند مرحوم خود یک ماشین چاپ ملخی هایدلبرگ هدیه کرد.

وی درباره‌ی آثار به‌جا مانده از دستگاه‌های چاپ قدیمی، توضیح داد: از ماشین نخستین و دستگاهی که از اروپا آورده شد، فقط قطعاتی از جمله حروف‌های قدیمی دست‌ساز و کلیشه‌ها وجود دارند. ماشین سوم که به آن عقاب می‌گویند، در موزه به نمایش گذاشته شده است و چهارمین دستگاه نیز در انبار نگهداری می‌شود.

لئون میناسیان از سال 1957 مسؤول موزه‌ی کلیسای وانک و از سال 1972 به‌مدت 30 سال مدیر چاپخانه‌ی کلیسای وانک بوده است.

او درباره‌ی فعالیت خود در این چاپخانه، گفت: در طول 50 سالی که در اصفهان بودم، به چاپ کتاب و چاپ‌های دیگر پرداختم. بین سال‌های قرن 17 تا آخر قرن بیستم حدود چهارهزار و 522 کتاب و کتابچه در این چاپخانه منتشر شده است.

وی درباره‌ی نخستین کتاب فارسی و دیگر چاپخانه‌های ایران، توضیح داد: نخستین کتاب به زبان فارسی در دنیا در شهر لیدن هلند در سال 1094 هجری شمسی (1682 میلادی) به نام «داستان مسیح» به چاپ رسیده است.

نخستین کتاب به زبان فارسی در ایران نیز در سال 1191 هجری شمسی (1227 هجری قمری و 1771 میلادی) در تبریز به‌دستور عباس میرزا با عنوان «رساله فتح‌نامه» نوشته‌ی میرزا ابوالقاسم قائم مقام به چاپ رسیده است. همچنین نخستین چاپخانه‌ی فارسی در اصفهان در سال 1249 هجری شمسی (1287 هجری قمری و 1870 میلادی) ازسوی سیدمحمد حاج‌آقا به نام «حبل المتین» آغاز به‌کار کرده است که هنوز هم وجود دارد و به علی‌محمد جاودانه متعلق است. پیش از این چاپخانه، چاپخانه‌ی سنگی نیز وجود داشت که در سال 1244 قمری (1828 میلادی) «رساله حسینیه» در آن چاپ شده است.

 

 



نویسنده » شقایق صحرایی » ساعت 7:29 عصر روز چهارشنبه 88 تیر 17

مدیرعامل شرکت سامان گستر اصفهان خبرداد:

احداث تله سیژ از پل وحید تا باغ پرندگان

 

گروه شهر: مدیرعامل شرکت سامان گستر اصفهان از احداث تله سیژ حد فاصل پل وحید تا باغ پرندگان خبرداد و گفت: مطالعات اجرای این طرح آغاز شده و پیش بینی می شود ظرف مدت یک سال به انجام رسد.

مهندس کیانی – مدیرعامل شرکت سامان گستر اصفهان، با اعلام این خبر گفت: تله سیژ مشابه تله کابین است، با این تفاوت که در طراحی آن به جای کابین از صندلی استفاده می شود. وی مسیر طراحی شده برای احداث تله سیژ در اصفهان را مسیر سه کیلومتری پل وحید تا باغ پرندگان اعلام کرد و ادامه داد: اخیرا توافقات لازم برای اجرای این پروژه، با برآورد هزینه ی 3 میلیارد تومانی انجام شده است، لذا مطالعات اجرای طرح آغاز گردیده و پیش بینی می شود عملیات اجرایی آن در مدت یکسال به اتمام برسد.  

مدیرعامل شرکت سامان گستر اصفهان از امضا قرار داد جدید دیگری از سوی این شرکت با شهرداری اصفهان خبرداد و تصریح نمود: قرداد احداث مجتمع تجاری اداری شهید علیخانی طی دوماه گذشته با شهرداری امضا شده که بخشی از آن در قالب دو طبقه در محوطه ی ایستگاه مترو و بخش دیگرآن در زمین کناری ایستگاه مترو اجرا خواهد شد.

وی افزود: در حال حاضر کارشناسان مشغول تهیه ی نقشه های این پروژه هستند که تا پایان ماه جاری برای اخذ پروانه ی ساختمانی آماده شود.  

کیانی که در پنجمین نشست کارگروه تخصصی مدیران سرمایه گذاری کلانشهرهای کشور سخن می گفت، با بیان اینکه برخی از مشارکت های سامان گستر با شهرداری در قالب ایجاد شرکت است، توضیح داد: شرکت « شادی افرین سپاهان» به منظور احداث «شهر رویا» از سوی شرکت سامان گستر اصفهان ایجاد شده و متولی احداث شهربازی بزرگ اصفهان با سرمایه ای بالغ بر 100 میلیارد تومان می باشد.

وی ادامه داد: بخشی از این پروژه را سامان گستر با مشارکت یک شرکت چینی در دست اجرا دارد و تجهیزاتی که تهیه و انتخاب شده، ساخت مشترک کشورهای چین و هنگ کنگ است. این پروژه که به طور مشترک  با سهم. 49 درصدی شهرداری و 51 درصدی سامان گستر در دست اجرا قرار دارد، هم اکنون در مرحله ی خاکبرداری و اجرای فونداسیون است و پیش بینی می شود که در مدت 3 سال به بهره برداری برسد. به علاوه در کنار فضای 26 هکتاری بازی که برای این مجموعه در نظر گرفته شده،  در زمینی به وسعت 17 هکتار. مجتمع تجاری احداث خواهد شد.

مدیرعامل شرکت سامان گستر اصفهان، شرکت توسعه ی مجتمع های ورزشی سیاحتی سپاهان را مجری پروژه ی تله کابین صفه و تله سیژ ناژوان معرفی کرد.و در خصوص مراحل اجرای پروژه ی تله کابین صفه توضیح داد: فاز اول این پروژه از دامنه ی کوه صفه تا ایستگاه دوم واقع در گردنه ی باد و با مبلغ 5 میلیارد تومان براورد هزینه، پیش بینی شده بود که تاکنون با صرف هزینه ی 4 میلیارد و 800 میلیون تومانی مراحل نصب ،اجرا و بهره برداری آن به انجام رسیده است.

وی افزود: مذاکرات لازم برای اجرای فاز دوم این پروژه با شهرداری اصفهان در حال انجام است و درصورتیکه این مذاکرات نهایی شود، مسیر تله کابین از گردنه ی باد تا قله ی صفه ادامه خواهد یافت.

کیانی توضیح داد: در ایستگاه اول بالغ بر 5 هکتار زمین از سوی شهرداری اصفهان در اختیار این شرکت قرار گرفته شده که در این محوطه امکاناتی نظیر رستوران و دیگر خدمات ایجاد شده.است. در محوطه ی ایستگاه دوم نیز 5 هکتار زمین موجود است که عملا 2 هکتار آن فضا سازی شده و در حال تکمیل است. ضمن آنکه در قله ی صفه یعنی در ایستگاه سوم مقرر شده در حدود نیم هکتار فضا در اختیار شرکت قرار گیرد.

وی اضافه کرد: ارتفاع تله کابین از دامنه ی صفه به ایستگاه دوم حدود 300 متر  و طول این مسیر حدود 1850 متر است، همچنین  مسیر ایستگاه دوم به ایستگاه سوم 80 متر ارتفاع  و 700 متر فاصله .خواهد داشت.

مدیرعامل شرکت سامان گستر اصفهان از مجموعه های تجاری اداری حکیم و جهان نما، به عنوان دیگر پروژه هایی نام برد که شهرداری اصفهان برای اجرای آنها با این شرکت مشارکت کرده است.

 



نویسنده » شقایق صحرایی » ساعت 1:29 عصر روز چهارشنبه 88 تیر 17

بسمه تعالی

 

قسمت هایی از کتاب «هنر فکر کردن» را مطالعه می کردم که به نکته ی جالبی متناسب با اوضاع این روزهای کشور خودمان برخوردم.

در قسمتی از این کتاب نویسنده در خلال مقایسه ی نظام های تعلیم و تربیت کشورهای فرانسه و امریکا به ذائقه های متفاوت و دیدگاه های مختلف شهروندان کشورهای مختلف نسبت به مسائل سیاسی و سیاستمدارانشان  اشاره می کند. در قسمتی از این کتاب آمده است:

 

« واقعیت این است که فرانسوی ها هر نوع سوء استفاده اجتماعی را تحمل می کنند، به شرط اینکه به آنها اجازه داده شود تا به سوء استفاده مزبور بخندند و درباره ی آن سخنان بدبینانه ای را به زبان آورند.

رقابت مطبوعات و انگیزه های افشاگری که همواره در ایالات متحده امریکا صورت می گیرد، انجام آن در فرانسه ناممکن است.

اگر مردم فرانسه سیاستمدارانشان را تحمل می کنند، این تحمل نیز به روال تحمل سوء استفاده های اجتماعی صورت می گیرد و ناشی از همان احساس «برتری افکار بر مقتضیات محض» است. 

از چشم فرانسوی ها، سیاستمداران کشورشان نوکران رذل و فرومایه ای هستند که برای ارباب های تن پرور خدمت می کنند.

اندیشه مردم «اسکاندیناوی» این است که سیاستمدارانشان را به افراد مورد اعتماد جامعه تبدیل نمایند و یا این که از آنها توقع داشته باشند که در شوراهای مملکتی مثمرثمر باشند، اما این اندیشه هرگز به ذهن یک فرانسوی طبقه متوسط نمی رسد. وی می اندیشد که از همه حرف ها گذشته، زندگی چندان سخت نیست، حتی اگر کابینه ها نیز برای بهتر کردن این زندگی تلاش ننمایند. تحقیر شوخ طبعانه سیاستمداران نیز نوعی اصلاح محسوب می شود.»   

 

وقتی این نکات را با طرز تفکرات و عقاید دوستان و نزدیکانم می سنجم، می بینم هر کدام از ما ایرانی ها مثل یکی از این ملت ها فکر می کنیم.

بعضیمان علاقه مند به رسوایی سرانیم

بعضی فقط بدگویی می کنیم

بعضی منتظر یک اشتباه و یا ایراد هستیم تا تفریح خودمان جور بشود

بعضی به دنبال کسی می گردیم که تخصص و خرد داشته باشد و کارآمد باشد

بعضی مان اشخاص را می پرستیم

بعضی مان مخالفیم!

فقط غر و لند می کنیم 

      بعضی مان تحمل می کنیم تا این سلسله منقرض بشود و باز بعد تحمل می کنیم تا سلسله ی بعدی هم بیاید و منقرض بشود و ما بنشینیم و بگوییم دیدید کاربلد نبودند!

بعضی مان نون را به نرخ روز می خوریم

بعضی مان در هر شرایطی در وضعیت استندبای به سر می بریم

بعضی مان ... بعضی مان ...

 

حالا سوال من این است:

 

سیاستمداران در نگاه شما چه شکلی اند و چه شکلی باید باشند؟

شما دوست دارید سیاستمداران کشورتان را چگونه بار بیاورید؟

مثل فرانسوی ها؟ مثل اسکاندیناوی ها؟ مثل امریکایی ها؟ یا نگاه خاص خودتان را دارید؟

 

پ.ن. لطفا از بلغور نمودن اصطلاحات علوم سیاسی بپرهیزید. نظرتان را خودمونی می خوام!

پ.ن.2. عنایت داشته باشید که بحث یک بحث مجازی اما -تاکید می کنم- کاملا جدی است!

(یعنی با مصداق های موجود در کشور کاری نداریم)  



نویسنده » شقایق صحرایی » ساعت 2:0 صبح روز سه شنبه 88 تیر 2

با یاد دوست

 

اعتیاد هم بد دردیه ها، مخصوصا اگه از نوع دیجیتال و به روزش باشه!

امروز میان انبوه سوگواران حضرت ابوالفضل عباس(ع)، توی حسینیه ی مرحوم عمادزاده، جایی که فشار جمعیت امان آدمی را می برد دلم برای لب تاپم یه ذره شده بود! 

فقط مانده بود فریاد بزنم که: من نت می خوام!

خدا خیر بدهد به برگه های عابربانک، که بعد از مدتی رنگ و رویشان می پرد و به فریاد دیوونه هایی مثل من می رسند، وگرنه این تراوشات ذهنی که پس از مدت ها چشم ما را روشن نموده و نزول اجلال فرمودند، باز دوباره از سر ِ سر به هوای ما می پریدند!  

خیلی حرف دارم، حرف های نو و کهنه ای که گاهی بیان کردم، اغلب پنهان کردم و امروز دیگه وقتش هست که به بند حروف آویخته بشوند!

(با سر گیجه ای که هرزچند یکبار سقف اتاق را بر سرم می کوباند!)

 

* در ادبیات من محرم هر سالی برای خودش یک یا چند کلید واژه دارد!

کلیدواژه هایی که آگاهانه یا ناخودآگاه (اینش را باید از ذاکرین پرسید) مثل یک جریان هدفمند در نوای هر هیئت و در روضه ی هر روحانی بیشتر و برجسته تر از سال های قبل مدام تکرار و تاکید می شوند!

نمی دانم این کلیدواژه هایی که هر سال ذهنم را به خودشان مشغول می کنند، تا چه اندازه با پیشامدهای روزگاری که توی آن سال فراروی بشر هست مرتبطند (این کوتاهی از منه که سال های قبل پیگیر قضیه نماندم)   

به نظرم تا اینجای کار (یعنی روز تاسوعا) یک کلید واژه در محرم امسال امید هست؛ به حق امیدی که نا امید شده!

و دیگر ذکر مکرر اخبار حاجت روا شدن مسیحی ها و یهودی ها با توسل به حضرت ابوالفضل (ع)

هر چند نوای حسین حسین یا مهدی حُسن ِ ختام همه ی نوحه خوانی هاست، امسال هم می خواهم کلیدواژه های سال را در هم بیامیزم تا به انتظار برسم:

انتظار جهانی <= حاجت روا شدن غیرمسلمان ها + امید (به حق امیدی که ناامید شده)

انتظار جهانی! انتظار ناخودآْگاه جهانی که نمی داند منتظر چیست یا کیست؟!

 

** به یاد صحبت های استاد پرورش افتادم. و اینکه قیام امام حسین (ع) میراث تمامی انبیاست که خود برای قیام حضرت مهدی موعود (عج) به ارث گذاشته شده است!

استاد می گفت: وقتی تیر سه شعبه به گلوی حضرت علی اصغر برخورد می کند و لب و دهان و تمام صورت حضرت هم آسیب می بیند، امام حسین (ع) با دست خود از ریخته شدن خون علی اصغر بر زمین جلوگیری می کنند، چون اگر خون حضرت علی اصغر بر زمین بریزد، خشم خدا، عذابی را بر این اقوام ستمگر نازل می کند که دودمانشان برباد می دهد! اما امام حسین (ع) بر این امر راضی نیست و بر رضای خدا رضاست پس خونی را که در راه خدا هدیه کرده به آسمان برمی گردانند و از خدا می خواهند که این خون را از ایشان بپذیرد و آن را پشتوانه ای بر قیام آخرالزمان قرار دهد و اینگونه قیام عاشورا به عنوان پشتوانه ای برای قیام مهدی موعود (عج)به میراث می ماند.  

بی شک خون کودکان و بیگناهان غزه و عراق و حتی افغانستان و هر آن کجا که ستم می کنند و ما نمی بینیم، در مقام قیاس با حرمت خون علی اصغر نیست، اما خدایا! گرچه جلوه های قهر خداییت در فهم چشم نابینای من کوردل نمی گنجد، منتهای صبر ستمدیدگان دوران ... چه می گویم خدا؟ 

 

*** عرصه بسیار تنگ تر از آن است که صحنه ی ابتلا را فلسطین بدانیم و اندکی دورتر ...

به افغانستان که فلسطین خاموش است، به عراق که فلسطین ثانی است، به شیوخی که خود ملت خویش را تقدیم یزیدیان کرده اند، بگذار از حریم مرزها تا ناکجا آباد بگذرم، بر افریقای به یغما رفته و بر امریکای جنوبی-گستره ی محبوب من- هشدار دهم!

می بینی؟ این همان ناامیدی جهانی است که بحق آن، امید در راه است!

پس ای جهان به هوش باش، به گوش باش اما هرگز به گوش های خود اعتماد نکن!  

و تو ای انسان! اگر به رسم حسین آزادمردی، هر کجا که هستی دردت را، بُغضت را، عشقت را انتخاب کن!

خواه فلسطین باشد یا لبنان! عراق باشد یا افغانستان،

قاره ی سیاه باشد یا وادی سرخپوستان!     

آنگاه نامش را جایگزین واژه ی me  در این ترانه ی غربی کن

Carry me like a fire in your heart

 حالا بیا با زبان خودشان از همگان بخواهیم:

 Carry Gaza like a fire in your heart

Carry Palestine like a fire in your heart

Carry Iraq like a fire in your heart

 آنقدر این شعر را بخوان تا طنین فریادهایمان، صدای منحوس و ناپاکشان را از صفحه ی روزگار محو کند

 

پ.ن.درد بشریت بد دردیه! الهی بهش مبتلا بشویم!



نویسنده » شقایق صحرایی » ساعت 4:24 صبح روز چهارشنبه 87 دی 18